English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (8927 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i am reluctant to go U میل ندارم بروم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
I have no place (nowhere) to go. U جایی ندارم بروم
Other Matches
i have no knowledge of it U هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
it has escaped my remembrance U در یاد ندارم بخاطر ندارم
it fell to my lot to go U من شد که بروم
let me go U بروم
i will go U که بروم میروم
iam a to go U میترسم بروم
i ougth to go U باید بروم
it fell to my lot to go U قرار شد من بروم
i must go U باید بروم
i can go U میتوانم بروم
let me go U بگذار بروم
i ought to go U باید بروم
i made up my mind to go U بر ان شدم که بروم
iam d. to go U مایلم بروم
i may go U ممکن است بروم
in order that i may go U برای اینکه بروم
How do I get to ... ? چطور می تونم به ... بروم؟
How do I get to this place / this address? U چطور می تونم به ... بروم؟
He advised (urged) me to go. U به من توصیه کرد که بروم
She asked me in (inside the house). U تعارفم کرد بروم بو
shall i go? U ایا باید بروم
I must leave at once. باید فورا بروم.
i am unwilling to go U راضی نیستم بروم
i made up my mind to go U نصمیم گرفتم که بروم
i agreed to go U حاضر شدم بروم
he insisted on me to go U اصرار کرد که بروم
he gave me a sign to go U اشاره کرد که بروم
i am bend on going U مصمم هستم بروم
i am unwilling to go U مایل نیستم بروم
i am purposed to go U در نظر دارم بروم
i am purposed to go U قصد دارم بروم
byzantine U وابسته بروم شرقی
may i go yes you may U ایا ممکن است من بروم
I am thinding of going to Europe. U خیال دارم به اروپ؟ بروم
i had barely time to get out U همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
I wI'll be damned if I ll go . U لعنت برمن اگه بروم
I dont have time to go to the movies . U فرصت نمی کنم به سینما بروم
I have a short trip ahead. U قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
You wont catch me going to his house . U غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
Can I get there on foot? U آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
He arrived just as I was about to go . U درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
i have nothing U ندارم
iam impatient to go U دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
i dont meant it U مقصودی ندارم
I am dead broke . I am penniless. U یک غاز هم ندارم
I don't have a fork. من چنگال ندارم.
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
i have no objection to that U به ان اعتراضی ندارم
Are there any letters for me? U من نامه ای ندارم؟
Are there any messages for me? U من پیغامی ندارم؟
I don't have a spoon. من قاشق ندارم.
i am not a with him U با او اشنایی ندارم
i cannot bear him U حوصله او را ندارم
i am not in U حالش را ندارم
i had half a mind to go U چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
I'm not worth it. U من ارزش اونو ندارم.
I have no small change. U من پول خرد ندارم.
No offence! U قصد اهانت ندارم!
I'm up to my ears <idiom> U فرصت سر خاراندن ندارم
I don't like this. من این را دوست ندارم.
My pain has gone. U دیگر درد ندارم.
I'm fine with it. <idiom> U من باهاش مشکلی ندارم.
No harm meant! U قصد اهانت ندارم!
I have nothing to do with him . U با اوسر وکاری ندارم
I have nothing against you . U با شما مخالفتی ندارم
I am not in the mood. U حال وحوصله ندارم
i reck not of danger U من باکی از خطر ندارم
I have nothing to do with politics. U کاری به سیاست ندارم
i have no work today U امروز کاری ندارم
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
i do not feel like working U کار کردن ندارم
I am sore at her. Iam bitter about her. U ازاودل خوشی ندارم
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
I cant do any crystal – gazing . U علم غیب که ندارم
I havent heard of her for a long time. U مدتها است از او خبری ندارم
That is fine by me if you agree. U اگر موافقی من هم حرفی ندارم
I have no doubt that you wI'll succeed. U تردیدی ندارم که موفق می شوید
I cant take (stand) it any longer. U بیش از این تاب ندارم
i have nothing else U هیچ چیز دیگر ندارم
i have no money about me U با خود هیچ پولی ندارم
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
I don't have it in my power to help you. U من توانایی کمک به شما را ندارم.
I am tied up ( engaged ) on Saturday . U شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
She is not concerned with all that . U با این کارها کاری ندارم
I dislike dull colors . U رنگهای مات را دوست ندارم
I have lost my interest in football . U دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
I am minding my own business. U کاری بکار کسی ندارم
I have nothing more to say . U دیگر عرضی نیست ( ندارم )
I dont wish ( want ) to malign anyone . U میل ندارم بد کسی را بگویم
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
I have no claim to this house. U نسبت به این خانه ادعایی ندارم
ido not feel my legs U نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
I dont have an earthly chance. U کمترین شانس راروی زمین ندارم
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
I am [will be] busy this afternoon . امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll . U با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. U فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
To regain consciousness. to come to. U امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
You must be joking (kidding). U شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
It is of no interest to me at all. U من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
I dont mean to intrude . U قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
I don't socialize much these days. U این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . U بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
i have no idea of that U هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
It is too expensive for me to buy ( purchase ). U برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
state lamb U در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
i take no interest in that U هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
I am running out of money . U پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
I dont have one toman let alone a thousand tomans . U هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
I simply cant concentrate. U حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
Recent search history Forum search
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1I am good with figures,how about you?
1فنلاند
0مرکز خرید می خواهم بروم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com